سلام برگل نرگس
به نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيد
سلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توست
و بهترين منتظر، منتظر توست
مى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم:
گر عشقى هست و عاشقى
نام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأم
در انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداند
ما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم،
زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردان
ما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم.
خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيم
به جز دستهاي پر قدرت تو راهي نيست
که قلب پر از فراموش من از نام پر از حياط تو آکنده شود و مي دانم ،
مي دانم مهرباني تو را آن قدرت هست
که قلبم را چنان وسعتي بخشد که از محبت تو سيراب شود.
آقاي من کرم کن و بر من بتاب ...
امروز هم از صبح منتظرت بودم.
خانه دلم را آب و جارو كرده بودم براي تو. چشم هايم از پگاه، يكسره به در بود.
گوش هايم را سپرده بودم به سمت هر صدايي كه ميتوانست نشاني از تو را به همراه داشته باشد.
مي دانم قابل نيستم،اما خيلي دلم مي خواهد ببينمت؛
جمعه ها، همه جمعه ها،ديدگانم را به سمت آمدن تو مي دوزم؛
دلم نيز پيوسته سرك مي كشد تا ببيند چه هنگام مي آيي.
گوش هاي من،صادقانه عاشق صداي تو هستند.
نه من تنها؛كه همگان، انتظار ديدن روي تورا دارند.
همه دوستت دارند. همه عاشق تو هستند.
دنيا،بي تو فاقد گل و عطر معناست.
اي پسرفاطمه؛مهدي جان؛ ما را درياب